
و این بار جرمم امیر بود و حتی اون هم حکم رو به نفع خودش داد! ورود به سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی پیام گوشیم بلند شد هجوم بردم سمتش، بازم پیامی از طرف دنیل کنجکاو شده بودم چیه رمز گوشیم رو زدم و وارد شدم، فردا ساعت یازده صبح بیا به این آدرس. نترس بیا کارت ندارم! باید یک آدرس بهت بدم. سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی اینترنت به صفحه ی گوشی نگاه کردم، مونده بودم چی کار کنم! ولی من میرم هرچی می خواد بشه همون اتفاق می افته! بازم روی سرامیک های سرد اتاق نشستم، بی رمق مثل همیشه!
- این قدر به امیر و آینده ای که قرار بود بسازیم فکر کردم که از شدت خستگی خوابم برد.. .
- با بدن درد از خواب بیدار شدم نگاهم به عقربه ی ساعت افتاد
- حدودای ساعت ده صبح بود با کرختی از روی زمین بلند شدم
- خواستم برم توی پذیرایی که نگاهم به شخص مقابل داخل ورود به سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی افتاد. هه! چقدر این آدم با سایت همسریابی هلو چند ماه پیش فرق داشت!
سیاهی زیر چشمم خودشو به رخ می کشید و تارهای سفید موهام بین اون همه گیس مشکی بهم دهن کجی می کرد و از آخرم لبخند مصنوعی لبم همچی رو به یادم می آورد! بی حوصله صورتم رو آب زدم، تازه یادم افتاد دیروز بین رستا و رها و امیر سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی اینترنت نبود! چرا این قدر بی معرفت شدم که از رستا نپرسیدم علت سیاه پوش بودنش چیه؟ چرا آقا ورود به سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی نبود؟
ورود به سایت هلو به شدت درد می کرد
ورود به سایت هلو به شدت درد می کرد و تمام بدنم کوفته بود. با سستی پرده های خونه که جمع بودن رو کشیدم دلم می خواست همه جای خونه تاریک باشه مثل دل من که هیچ روزنه ی نوری درش پیدا نمی شد! بدون صبحونه خوردن یکم کرم پودر به صورتم زدم و بعد از پوشیدن لباسهام و برداشتن احتیاط از خونه بیرون رفتم. رسیدم به آدرسی که گفته بود یک خونه ی ویلیی قدیمی بود زنگ در رو زدم که در با صدای تیک داری باز شد.
به حرف اومدم سایت همسریابی هلو
با یکم استرس وارد شدم در رو باز کرد و بی حرف از مقابل در کنار رفت برخلف بیرون خونه داخل خونه خیلی شیک چیده شده بود به حرف اومدم سایت همسریابی هلو خب چی کارم داری؟
عجله نکن بشین هنوز وقت زیاده! - ورود به سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی منو بده چی کارم داری؟ - هیچی می خوام جونت رو بگیرم! ترسیده نگاهش کردم نباید ریسک می کردم و می اومدم بازم خَر یَت کردم من چقدر احمق و سادم! - کا...سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی اینترنت کجاست؟ جوابم رو نداد و رفت داخل آشپزخونه خواستم برم بیرون که احساس خفگی کردم دستش رو حصار گلوم کرده بود و با شدت فشار می داد نفسم مقطع شده بود با دستای سست رو از توی کیفم در آوردم و به سختی دستای سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی اینترنت رو از روی گلوم برداشتم و رو مقابلش گرفتم نفس نفس زنان گفتم: با...بازی دیگه تَ. ..تموم شد! با پوزخندی مسخره ریلکس نگاهم می کرد و ورود به سایت هلو با نگاه مزخرفش عصبی تر می شدم.