
بدترکیب! بی قواره! زشت! یعنی دهن من از این بازتر نمی شد ورود به پنل کاربری همسریابی آغاز نو تو چه مرگت شده امروز! چرا همه صفتای خودتو می بندی به من؟! هنوز می خواستم یه عالمه فحش بارش کنم که یکی زد سر شونه ام! برگشتم و دیدم همون دختره اس که پنل کاربری همسریابی موقت آغاز نو ازش شماره گرفت
انگار همسریابی آغاز نو پنل کاربری شوهرش بوده
یعنی یه جوری به من نگاه می کرد انگار همسریابی آغاز نو پنل کاربری شوهرش بوده من اومدم دارم از چنگش درمی آرم! میشه جاتو بدی من! بی تربیت معلومه که نمی دم پرو اخم کردم و گفتم: اونوقت برای چی؟ دختره اخم کرد پنل کاربری همسریابی موقت آغاز نو معلوم بود داره از خنده می ترکه! یه نگاه به همسریابی آغاز نو پنل کاربران کردم یه نگاه به همسریابی آغاز نو پنل کاربری دختره یه لبخند به همسریابی آغاز نو پنل کاربری زد که اونم ابروهاشو داد بالا و نگاش کرد بلند شدم و دستی زدم رو شونه دختره و گفتم: فرمایش؟!
دختری ایشی کرد و گفت: یه خورده عزت نفس به خرج بده دختر جون! نمی فهمی نمی خوادت؟ دیگه به چه زبونی بگه؟ جان این چی گفت الان؟ چشمام و ریز کردم و به اون دوتا که منو انداخته بودن وسط و خودشون داشتن به نمایش مسخره ای که راه انداخته بودن می خندیدن نگاه کردم خوب وقت حال گیری منم می رسه صندلی رو زدم کنار و رخ به رخ دختره
سایت همسریابی آغاز نو پنل کاربری بود
وایسادم و بهش گفتم: ببین بعدم دستم و زدم به لبم و گفتم: اسمت چی بود؟ سایت همسریابی آغاز نو پنل کاربری بود که دستشو زده بود زیر چونه اش پروند: مهسا! آهان! ببین مهسا جون این آقا که می بینی دستم و زدم روی شونه همسریابی آغاز نو پنل کاربری و ادامه دادم: داداش منه! لب دختره به پوزخند باز شد فکر کرد دارم خالی می بندم! سایت همسریابی آغاز نو پنل کاربری پامو لگد کرد که داشتم بازیشون و خراب می کردم ولی منم همون جور یه لگد بهش پروندم و ادامه دادم: اون دختره نکبتم دوست منه! دختره با شک به سایت همسریابی آغاز نو پنل کاربری نگاه کرد ورود به پنل کاربری همسریابی آغاز نو همچنان دست به سینه به آشی که پخته بود نگاه می کرد