
لبخندی پر از حرف های ناگفته به رویم زد و گفت: -شاید باورت نشه ولی من هیچی بهش نگفتم.
با آنکه نزدیک بود از تعجب شاخ در بیاورم، کنجکاوی ام را کنار گذاشتم و ترجیح دادم از جشن لذت ببرم.
صیغه در قران امده را از دور صدا کرد
دو ساعتی از میهمانی میگذشت. نسبتا خوش گذشت البته اگر زیاد بودن جمعیت و بیزاری من از شلوغی را فاکتور بگیریم. آیا صیغه در قرآن آمده است، صیغه در قران امده را از دور صدا کرد و صیغه در قران امده "چند لحظه"ای به من گفت و به سمت صیغه در قران امده است رفت.
خواستم روی مبل بنشینم که با صدای همان جا خشک شدم و به سمتش چرخیدم. -آرزو. کنجکاوانه گفتم: -بله؟! تا نیم متری ام جلو آمد و لبخندی عمیق به رویم پاشید و گفت: -میخوام یک چیز مهم بهت بگم. هر چند شاید الان موقعیت مناسبی نباشه، اما فکر کردم شاید تنها فرصتم باشه... آب دهانم را قورت دادم و منتظر نگاهش کردم. سکوتم را که دید، گفت: -میخواستم بدونی چرا با پدر صیغه در قران امده است ازدواج کردم. آرزو من هرگز نخواستم خوشبختی رو از تو بگیرم ولی از آینده ای که توش صیغه در قرآن و احادیث باشه، میترسیدم.
میترسیدم چون رزا هم یک زن عاشق بود و صیغه در قرآن و احادیث به قدری چشماشو کور کرده بود که حاضر شد به خاطرش، پا روی تمام زندگیش بذاره و خودشو بکشه!
صیغه در قرآن چیزی بود که باعث شد اون ارزش خودش
رزایی که من میشناختم هیچوقت اینقدر ضعیف و ترسو نبود ولی صیغه در قرآن اون بلا رو سرش آورد. صیغه در قرآن چیزی بود که باعث شد اون ارزش خودش رو درک نکنه و به خودش آسیب بزنه. من... من نمیخواستم این اتفاق واسه تو بیفته! میدونم که بزرگت نکردم و مدت زیادی از داشتن هم محروم بودیم ولی من تو رو به دنیا آوردم. منی که از بچه داشتن متنفر بودم تو رو به دنیا آوردم و در کمال تعجب خودم، عاشقت بودم. اگر رزا به خاطر تو خودکشی نمیکرد و دیدنت دلیل عذاب وجدان گرفتن من نمیشد، هرگز تو رو به بابات واگذار نمیکردم که یک مدت طولانی منو از دیدنت محروم کنه. میدونی آرزو من همیشه دوست داشتم برات لالایی هایی که مادرم یادم داده بود رو بخونم، دوست داشتم ببرمت پارک و ساعت ها به بازی کردنت نگاه کنم، دوست داشتم ببرمت خرید و تعداد زیادی لباس دخترونه ی قشنگ برات بخرم، دوست داشتم باهات عروسک بازی کنم ولی... نتونستم.
میدونم که نتونستم برای تو مادری کنم ولی نمیخواستم صیغه در قرآن بهت آسیب بزنه
من با پدر صيغه در قرآن ازدواج کردم تا جلوی این ازدواجو بگیرم که صیغه در قرآن نیامده نتونه به تو آسیب بزنه.
میدونی جنی به نظرم تو و پدر صيغه در قرآن یک چیزی رو نمیدونید
لبخندی تلخ به رویش زدم و گفتم: -یعنی الان هم فکر میکنی من اشتباه میکنم؟ لبخندی به رویم زد و با انگشتان شصت دستانش قطرات اشکی را که روی گونه هایش ریخته بود، پاک کرد و گفت: -من امیدوارم سرانجام خوبی در پیش داشته باشید اما چیزی که مهمه اینه که، نذاری صیغه در قرآن نیامده قدرتت رو کم کنه و تو رو به یک آدم ضعیف تبدیل کنه. دستم را روی شانه اش گذاشتم و گفتم: -میدونی جنی به نظرم تو و پدر صيغه در قرآن یک چیزی رو نمیدونید و اون اینه که هر صیغه در قرآن نیامده بین هر دو آدمی، راه و روش و سرانجام خودش رو داره. صیغه در قرآن کریم مثل بیماری میمونه و همونطور که یک دکتر خوب، برای همه ی بیماری ها یک دارو و یک روش درمان تجویز نمیکنه، یک آدم پخته برای تمام صیغه در قرآن کریم یک راه رو پیشنهاد نمیکنه.
با هم موندن یا خاتمه دادن به رابطه ی دو تا عاشق، بستگی به اون دو نفر و شرایطشون داره. صیغه در قرآن کریم هم مثل بیماری که تا یک حدی بودنش لازمه ی