
جون هر کی دوست داری، من که میدونم از من بدت نمیاد! فقط میدونم یه چیزیت هست! ازدواج اينترنتی با عکس میکنم جواب بده! شاید اگه بهش بگم ازش بدم میاد ولم کنه. همسریابی فوری با عکس نمیخوام از دستش بدم؛ ولی من توانش رو ندارم! سایت ازدواج اینترنتی با عکس بار پیام داد: ازدواج اينترنتی با عکس و شماره تلف! بی اختیار نوشتم: جانم؟
نوشت: جواب بده! جان زینب! اینبار خودم زنگ زدم. برداشت. صداش حالت گریه داشت. با بغض گفت: ازدواج اينترنتی با عکس و شماره تلف! عوضی این راسته که دیگه نمیری کارگاه؟ با گریه گفتم: آره! سایت ازدواج اینترنتی با عکس بابام دیگه نمیذاره. به جهنم که نمیذاره. مگه زینب مرده که اینجوری دپرس شدی برای من؟ زینب من شرمندهتم دیگه روم نمیشه تو چشمهات نگاه کنم! چرا؟ همسریابی فوری با عکس دست خودم نبود اون روز که رفتم. واقعا کاری پیش اومد، حتی نتونستم در ماشینت رو ببندم!
اون که فدای سرت کثافت! من بیشعور بازی درآوردم زور زوری خواستم ببرمت خونه مون. این امین خره هم که ترسوندت! ازدواج اينترنتی با عکس بابا اینقدر که جدیه همه فکر میکنن میخواد دستگیر کنتشون! میدونم یه جوری حرف زده اینقدر هولت کرده فکر کردی دودی! نه بابا این خره احمقه هیچی حالیش نیست... آی! چرا میزنی بیشعور؟ مگه نیستی؟ از تصور حضورش اونور خط، دلم به تپش افتاد. فرشته عذاب اونجا بود! میخواستم قطع کنم ولی جرئتش رو نداشتم.
هوی! گاو! گوشی رو برای چی میخوای؟ نمید.... صدای مردونه ای پیچید: الو سالم خانم شاکری... . من ترسوندمتون اون روز؟ الو.... بله بله؟ شرمنده نمیدونستم اینقدر بد رفتار کردم. کنید! . . . بازم ببخشید. بیا بگیر خل و چل! صدای کتک خوردن کسی اومد. زینب: هوی کجا میری هنوز اونجوری که میخوام نزدمت! بینزاکت عوضی! برو ریختت رو نبینم! ازدواج اينترنتی با عکس و شماره تلف... الو قطره اشک دیگه ای از چشمم چکید و فقط تونستم ازدواج اينترنتی با عکس و بریده بگم: ... بله؟ زینب: ببخشید این بعضی وقتها بهشت و جهنم زیادی براش مهم میشه.
حالش نکن از من میشنوی! حالش نکن بسوزه! بیخیال زینب. اشکال نداره من یکم.... دیدی هرکول خان؟ میگه حرومتر از گوشت سگ! برو حالش رو ببر! صدایی شبیه درآوردن زبون اومد. یکم خندیدم. تازه دارم میفهمم احمد از دستت چی میکشه! هان؟ چیزی گفتی کوزت جون؟ کوزت؟ آره دیگه از حالا لقب کوزت رو میذارم برات. سایت ازدواج اینترنتی با عکس امین خله مون اینقدر شلخته ست که صبح تا شبم به شست و شو بپردازی از پسش برنمیای. دروغ میگم مامان حمیده؟
همسریابی فوری با عکس میانسالی
صدای خنده ی همسریابی فوری با عکس میانسالی اومد و بعد زینب بهم گفت: خب بیخیال. حالت بهتره؟ آره. تصمیم گرفتم دوباره ورزش رزمی رو از سر بگیرم. ازدواج اينترنتی با عکس. خوبه ورزش کال چیز خوبی است، ولی در کل من نه تکونی به خودم میدم و فقط عین کوالا میشینم یه جا و عین خرس میخورم، چاق هم نمیشم! به این میگن هنر! میدونی چجوری سایت ازدواج اینترنتی با عکس کار رو میکنم؟ با خنده گفتم: اینقدر حرف میزنی تا چربی بسوزونی! همسریابی فوری با عکس قربون دهنت! راستی دلی امروز میام دنبالت راس ساعت پنج. برنامه مرنامه ی رزمی که نداری بزنی دندونه ام رو بریزی تو دهنم؟ نه بابا الان باشگاهم. بعد از ظهر کاری ندارم. خب خوبه. آشتی؟