
روی انواع شایان به پشت برگشت و با دیدن من مطمئن بودم که به قدری سامانه ازدواج نازیار شده و جیگرش خنک شده که انگار کیلو کیلو آب یخ خالی کردن تو دِلش! درسا خوشبوی ازدواج نازیار و خالی کردم تو دستم و بعد دستم و کشیدم رو نازیار ازدواج دائم کانال ازدواج نازیار با دقت کرم قشنگ باید جذب پوستش میشد! آخ درسا...آروووم! ِ توجهی به اعتراضش نکردم و پوتین هاش بود و آماده رفتن واکس زدن یه چشمم و دادم به شایان که مشغول به اداره...آخ ازدواج نازیار عمه سر برسه و توعه عتیقه رو با پوتین رو گلیم ببینه!...پوستت نابود شده به کل نازیار ازدواج دائم!
سامانه ازدواج نازیار خوبه
با غیض نگاهم کرد که لبخند مسخره ای زدم و ادامه دادم_بریم موز تراپی یا آلووراشون ونوس؟ سامانه ازدواج نازیار خوبه گیج در حالی که نگاهش اینبار از سایت ازدواج نازیار در به شایان بود گفت_همین تراپی! بعد از اینکه کارم تموم شد، کرمش و پرت کردم رو تخت و پریدم تو ونوس هم پشتم اومد. خواستم برم دوباره سرش غر غر کنم که کانال ازدواج نازیار متوجه شد و قبل از من گفت، میموندید شام عمه ازدواج نازیار میاد! چرخید سمتمون و بعد از برداشتن موبایل و سوئیچ ماشینش لبخندی به روش زد و گفت_نه مرخصی ساعتی داشتم و باید برم...اگه مشکلی داشتی یه تک بزنی میام و اینکه فراموش کن! صور ِت بعد از با شایان دو دقیقه بعدش عمه کرده ونوس و چشمای بی شوقش ومد و با دیدن زد رو صورتش و گفت وای خاک به سرم چیشده؟
نازیار ازدواج موقت که از آشپزخونه نظاره گر
و بعد و از سایت ازدواج نازیار آویزون کرد و پرواز کرد سمت ونوس و شروع به بررسی کل بدنش! در نازیار ازدواج موقت که از آشپزخونه نظاره گر معاینه عمه بودم و منتظر جوشیدن آب کتری گفتم آخ عمه اگه بدونی ونوس و نجات داد! سامانه جامع ازدواج نازیار من زنگ زدم صد و ده ِ چیشد...یه خوشگل بی ادب پرو جون! ..مگه شما بازار نبودید! ؟ اینبار نازیار ازدواج دائم خودش جواب داد چرا عمه زری یه اتفاق بدی افتاد و...کل قضیه رو براش تعریف کرد! کمی بعد عمه در سامانه ازدواج نازیار که هم چای میخورد و هم یه دستمال دستش بود و اشک های سه موسسه ازدواج نازیار و پاک میکرد گفت کاش باهاتون میومدم مادر... میون ازدواج نازیار عمه خواستم دعایی کنم، گفتم پسره بیشعور و ناقص کنه نازیار ازدواج موقت بگو آمین عمه...انقدر بزننش که عین مرغ قد قد کنه!
انقدر قد قد کنه که تخم بذاره...سایت ازدواج نازیار! نونوایی رو بزن بنظرم...البته اگه دوست داری کادو تولد خمیر و مخمر ببین نازیار ازدواج موقت قیدِ اون شاگردِ اسکیت باز و نون و اینجور چیزا بگیری خود دانی ولی یکم زرنگ باش به بهونه خرید سیر و سرکه برو ببینش عزیزم، یکم هم براش سیر ترشی ببر تا یه وجه مشترکی بینتون باشه و عمه ببینه سیر ترشی خوره پسره! نصیحت های و به سایت ازدواج نازیار کردم، سرم و بلند کردم که دیدم با چشمای اشکی خیره شده بهم. خندیدم و بغلش کردم که گفت درسا دلم برات تنگ میشه...بازم بیا من اینجا خیلی تنهام! از بغلم جداش کردم و دوباره زدم زیر خنده و گفتم آخی قربون دل سیرترشی دوستت ولی من نازیار ازدواج موقت دلم تنگ نمیشه، دلم گشاد میشه برات و در ضمن، دو تا ابرو انداختم سامانه جامع ازدواج نازیار و ادامه دادم میتونی تنهایی هات و با در کردن جای شاطر تو نونوایی پُر کتی و سریع تا دستش بهم نرسیده پریدم کنار عالیه خانم و نازیار ازدواج دائم که ماچ و بوسه ای پر سر صدا راه انداخته بودن.چشمم به عمه خورد که یه گوشه ایستاده بود و بهم لبخند میزد.
با خوشحالی خودم و تو بغلش جا دادم که کانال ازدواج نازیار هم از پشت بغلم کرد اشتباه گرفتی خواهرم...من درسام! به زور ونوس و کنار زدم و از زیرشون اومدم بیرون، نفس عمیقی کشیدم و عالیه جون هم بغل کردم و سپردم که حتما به پسر عمه سالم برسونه. درسا به مامانت اینا خیلی سالم برسون دخترم...سامانه ازدواج نازیار بعد منتظرم با خانواده بیاید! تو قطار چیزی نخورید، طیبه خانم میگفت پسرش موسسه ازدواج نازیار و چیز خوردن کردن