سایت همسریابی هلو


بهترین سایت همسریابی در استان سمنان کدام است؟

ازدواج موقت ساعتی ۶۰ هزار تومان بعد اینکه لیوان آب رو سرکشید، بلند شد، و رو به سایت همسریابی مختص استان سمنان گفت: - پاشو بریم، یکم شلوغ کاری کنیم! و بعد

بهترین سایت همسریابی در استان سمنان کدام است؟ - سایت همسریابی


همسریابی استان سمنان

ین تهدید نبود کوچولو فقط خواستم بدونی که اون یه ذره نفس بابات هم دست منِ.

به اون عوضی کنارتم بگی دنبال شکایت از سایت همسریابی در استان سمنان نباشه که بد میبینید.

و گوشی رو از دست سایت همسریابی در استان سمنان گرفت و خاموش کرد و با یه پوزخند گفت: - این هم تمام شد. و لعد رو به من گفت: - خوب گوشات رو باز کن، من بچه م رو سالم ازت میخوام، فهمیدی حوری مشایخی!

به رنگ چشمانش نگاه کردم، که مثل شب سیاه بودند و دلگیر.

این مرد چرا اینقدر دوست دارد مرا اذیت کند؟

من چه هیزم تری به او فروختم، که خودم خبر ندارم؟ با شجاعتی که از من بی سابقه بود؛ یهو بلند شدم و چنان به شکمم مشت میزدم، و مثل دیوانه ها جیغ میکشیدم، که فکر کنم جنین داخل شکمم مثل من اشک میریخت و التماس میکرد نزنمش.

میگفتم: - من به دنیا نمیآرمش... نمیآرم.

به صیغه در سمنان میگفتم

سایت همسریابی در استان سمنان و دوست یابی سمنان دستانم را گرفتن، و مانع از ضربه زدن به شکمم شدن. من باز جیغ میکشیدم و به صیغه در سمنان میگفتم: - با آرزوی دیدن این بچه، به گور میری؛ چون من به دنیا نمیآرمش.

یه طرف صورتم یهو سوخت؛ و مایع گرمی از بینیام خارج شد. دست لرزانم رو به بینیم کشیدم، که رنگ خون رو دیدم. از عصبانیت پرده های بینی صیغه در سمنان باز و بسته میشد، و مثل دیو شده بود. از یقه لباسم گرفت، و تهدیدوار گفت: - خواستم بهت لطف کنم، و آبروت رو تو فامیلتون نریزم... ولی انگاری لازمه بی آبروتر بشی؛ تا بفهمی صیغه در سمنان کیه! و بعد با آرامش گفت: - این بچه هم به دنیا نیاد؛ مجبوری یه بار دیگه حامله بشی، و یکی دیگه تحویلم بدی. و بعد چشمکی همراه با نیشخند زد؛ و گفت: - چطوره؟

باحیرت نگاهش کردم؛ این مرد، چرا داره این کارها رو میکنه؛ چرا؟ 

سپس با چشم های عصبانیش زل زد بهم، و گفت: - پس به نفعتِ این بچه رو به دنیا بیاری، و قال قضیه رو بکنی. چون میدونی که این بچه هم نشد؛ یکی دیگه! و بعد رو به ایهان کرد، و گفت: - سایت همسریابی در استان سمنان، پاشو یه قرص سردرد واسم بیار؛ سرم داره از درد میترکه. سایت همسریابی مختص استان سمنان زود به آشپزخانه رفت و با یک لیوان آب و قرص سردرد برگشت.

ازدواج موقت ساعتی ۶۰ هزار تومان بعد اینکه لیوان آب رو سرکشید، بلند شد، و رو به سایت همسریابی مختص استان سمنان گفت: - پاشو بریم، یکم شلوغ کاری کنیم! و بعد با نیشخندش روبه من کرد و گفت: - این سایت صیغه موقت سمنان که نمیخواد بچه من رو به دنیا بیاره؛ من هم برم بهخاطر این همه لطفش؛ یه خبر از نوهاش وخودش به پدرش بدم... بیچاره خوشحال میشه. مثلا داشت با ازدواج موقت ساعتی ۶۰ هزار تومان حرف میزد؛ ولی مقصودش من بودم. ادامه داد: - البته بیچاره باباش. بعد فرار این سایت صیغه موقت سمنان سکته کرده، و فقط میتونه بشنوه و نگاه کنه. اینبار با این خبر، حتما به سلام میکنه. ضربان قلبم انقدر کند میزد که حس میکردم مرده ام؛ و روحم در مقابل ازدواج موقت ساعتی ۶۰ هزار تومان ایستاده. پدرم سکته کرده؟ ولی رویا گفته بود که قلبش درد گرفته و بعد خوب شده. حوری باعث شده بود پدرش زمینگیر بشه. با کار احمقانهای که کرد و آخرش هم به اینجا ختم شد. اون مقصر بوده، اون.

این سایت صیغه موقت سمنان داره مادر میشه

و با بی رحمی تمام ادامه داد: - فامیلشونم بدونن این سایت صیغه موقت سمنان داره مادر میشه؛ بد نمیشه که، همه زنگ میزنن وتبریک میگن. و روبهرویم ایستاد، و همانطور که در چشمانم زل زده بود گفت: - نه حوری؟ و بعد همان نیشخند لعنتی، که از صدتا فحش برایم بدتر بود را زد. سایت همسریابی مختص استان سمنان هم با غم نگاهم میکرد؛ کاش میتوانستم معنی نگاهش را بفهمم؛ ای کاش!

دوست یابی سمنان همانطور که سوییچ ماشین رو از روی میز برمیداشت، با حرفش ضربه آخر رو زد: - من تا برم و این حرف ها رو به اهل فامیلتون بگم؛ حاضر باش که از این خونه گورت رو گم کنی. و اینبار حتی اگه بعد این، دم در خونه مثل سگ پارس هم کنی؛ و بگی جایی نداری بری نمیذارم بیای تو.

مطالب مشابه


آخرین مطالب