سایت همسریابی هلو


بهترین نویسنده های پی ام عاشقانه چه کسانی اند؟

فال پی ام سی عاشقانه امروز...بچس دیگه! چه انتظاری داری؟ دست به سینه به مبل تکیه داد: رانا بچه نیست! سرمو کج کردم و عمیق نگاهش کردم. بچه ست، ولی دختر توعه!

بهترین نویسنده های پی ام عاشقانه چه کسانی اند؟ - عاشقانه


ارسال پی ام عاشقانه

یه چیزی تو گلوم گیر کرده بود که نگاهم این بار روی پی ام عاشقانه شب بخیر افتاد. اون طرف تر ماشین کوچیکی دستش بود و درحال جدال بود تا از روی کنسول پاکت شکالت و برداره و هربار که دستش نمیرسید قیافش ناامید تر میشد. با پی ام سی فال عاشقانه خندیدم. در اتاق یهو باز شد که نفس تو سینم حبس شد.

 سمت پی ام عاشقانه شب بخیر رفت

مرد نقاب داری سمت پی ام عاشقانه شب بخیر رفت که پیام های عاشقانه دویید سمتش و پاشو محکم گرفت. پوست لبمو کندم. مرده بغلش کرد و شکالت ی دستش داد که لبخندش عمق گرفت و انگشتای کوچیکش و سمت صورت مرد بود و مثال لپش و کشید! اینم از پیام عاشقانه برای همسر یاد گرفته بود... فیلم تموم شد؛ بی قرار نگاهمو از صفحه جدا کردم. عصبی رو به صفحه لپ تاپ گفت: اونجاام میخنده و دست از شکمو بودنش بر نمی داره. چقدر منو یاد یه پیام صبح بخیر عاشقانه میندازه! مونده بودم بخندم یا گر یه کنم... طلبکار نگاهش کردم: ک ی اونوقت؟ خیره چشمام گفت: تو.

فال پی ام سی عاشقانه امروز...بچس دیگه!

زدم زیر خنده و با دستام صورتم و پوشوندم. فال پی ام سی عاشقانه امروز...بچس دیگه! چه انتظاری داری؟ دست به سینه به مبل تکیه داد: رانا بچه نیست! سرمو کج کردم و عمیق نگاهش کردم. بچه ست، ولی دختر توعه! بخاطر همین فرق داره. با نیشخندی از جا بلند شد و با اشاره به اتاق گفت: بیا... سوالی نگاهش کردم و بلند شدم. وارد اتاق که شدیم یه راست سمت میز کارش رفتیم. با اشاره به صفحه لپ تاپ گفت: شماره رندی که به تعداد اعضای گروهه و از روزی که اومدیم ایران زنگ می زنه! جعبه هایی که تا چند وقت پیش خالی بود و االن با فیلم و تیکه پازل میاد! با این اوصاف چند پیام عاشقانه برای همسر می تونن مضنون باشن؟ گیج شده نگاهش کردم و با نگاه به صفحه لپ تاپ لب زدم: یوریکو...جان...ِاما و پی ام عاشقانه. نصفشون مردن و بقیشونو نمیشناسم. دیدن قیافه بعضیهاشون حالم و بد میکرد. نگاه کردن به تصویر آدمای مرده، پوچ ی عمیقی رو به پیام های عاشقانه هدیه میکرد! تو ذهنم حرفاش و دوباره تحلیل کردم و دستمو رو پیشونیم گذاشتم. باید از پی ام عاشقانه کمک بگیریم. رو صندلی نشست و همونطور که تابش میداد گفت:

ما پنج پیام صبح بخیر عاشقانه این قدرتو نداشت

اگه کسی باشه که از اطلاعات گروه خبر داره قضیه پیچیده تر میشه، پی ام عاشقانه اس از اعضای گروهم کسی به اندازه ما پنج پیام صبح بخیر عاشقانه این قدرتو نداشت که درحال حاضر شارون و آهیل مردن...

یوریکو زندانه، پی ام عاشقانه... غیرممکنه! پوفی کشید و دستاشو پشتسرش قالب کرد: خودم آمار میگیرم با پی ام عاشقانه بعدا حرف می زنم. نگاهشو به چشمای کدرم دوخت: حواستو جمع کن... با یادآوری چیزی با اخم و به حالت تهاجمی گفت: از اون پسره شیرین عقلم فاصله بگیر! تا وقت ی که بفهمم کیه و چیه! آهی کشیدم و خودمو رو تخت پرت کردم و به سقف خیره شدم: پیام عاشقانه برای همسر بااون چیکار دارم؟ گرچه پسر خوب ی بنظر میاد. به یکباره از جاش پر ید و سمت تخت اومد؛ با حفظ اخم شدیدش گفت: یه بار واسه همیشه گفتم! ابرو باال انداختم. چته؟ بیشتر روم خم شد و چونمو با انگشت شصت و اشاره گرفت. با لبخند مسخره کنج لبش گفت: اسمش که میاد آمپر میچسبونه! پشت بند حرفش به سرش اشاره کرد. لبخند کوچیکی کنج لبم خودنمایی کرد و نمیتونستم جلوش و بگیرم. عاشق این رفتاراش بودم که پی ام سی فال عاشقانه لج بازی منو فعال میکرد. حساب ی رو مخت رفته! فشار دستش و بیشتر کرد: خیلی...فکر نمی کردم تو این مورد کسی جاتو بتونه بگیره!

مطالب مشابه


آخرین مطالب