
با رفتن مادر آنلی قامت همسریابی هلو با عکس را از دور دید بلند شد و به سمتش رفت. سلام بریم چیز خاصی نیست، خانوادش هستن پیامهای کاربران | همسریابی موقت هلو نمایشی دهانش را تا آخرین حد ممکن باز کرد. رادوین زیر چانه ی همسریابی هلو با عکس کوبید از کی تا حالا آقای عاشق پیشه بی خیال شدن. ببند پشه نره، بریم پیامهای کاربران | همسریابی موقت هلو حوصله ندارم. دیدم مادر آنلی پیشت بود چی می گفت؟
پشت سایت ازدواج موقت رایگان آفتابی نشو
گفت برم و خودمو جلوی چشم آنلی آفتابی نکنم. خب پس بیا بریم پشت سایت ازدواج موقت رایگان آفتابی نشو. دستی میان موهایش کشید و سیگارش را در آورد. همه چیز رو بگیر به مسخره بازی خب؟ ریه های خودمه می خوام داغونشون کنم، راه بیوفت بریم حوصله ندارم توام همش این زهر ماری رو بگیر دستت خب؟ پس چرا منو کشوندی اینجا؟ رادوین شانه هایش را انداخت. نمی دونم خودمم اون موقع اصال تو حال خوبی نبود مامان جان می خوام تنها باشم لطفا برید خونه. مادرش از روی شالش دستی به سر دخترش کشید. چرا این قدر لج می کنی آخه من باید پیشت بمونم، خودتم بکشی نمی رم. سایت ازدواج موقت رایگان را عصبی روی سرش کشید و گفت: پس لطفا به داماد عزیزت بگو بره گم شه، نمی تونم تحملش کنم.
که تا ساکت بود گفت و ادامه داد: بفرما خانوم تحویل بگیر اون قدر که نی نی به گذاشتی ببین برای شوهرش چی می گه؟ آنلى پوزخند صدا داری زد و نگاهش را چپکی روی صیغه یابی انداخت. هه شوهر؟کدوم شوهر من که شوهری نمی بینم؟! فقط یک دردسر اضافی واسه زندگیمه که همین چند ساعت پیش، چنان گردمو گرفته بود که به لطفش داشتم ریق رحمت رو سر می کشیدم. سپهر دستپاچه گلویی صاف کرد. باور بفرماید داره دروغ می گه آخه مگه من دیوانه ام، بخوام گردنش رو فشار بدم؟ آنلی داد بلندی کشید. خوبه آناهید هم شاهده اگه نرسیده بود خفه ام کرده بودی صیغه یابی با همان زبان چرب و نرمش همراه با آرامش ساختگی رو به گفت: شما حرفش رو باور می کنید؟آخه مگه من جانی ام؟ شالش را به ضرب از دور گردنش باز کرد و نشان پدرش داد و مخاطبش سایت ازدواج موقت رایگان بود. از جانی ام بدتری پس این کبودی ها رد دستای تو نیست نه؟
سوییچ را به سمت همسریابی هلو با عکس پرت کرد
صیغه یابی این بار دیگر حرفی برای گفتن نداشت، از اتاق خارج شد رادوین خسته و عصبی در سمت شاگرد را باز کرد و سوییچ را به سمت همسریابی هلو با عکس پرت کرد. تو بشین صیغه یابی اعصاب رانندگی ندارم چشم ریئس شما جون بخواه، کیه که بده؟ مزه نریز خواهش می کنم راه بیوفت. بین راه چشمانش را روی هم گذاشت تا کمی حالش سرجا بیایید. مزخرف ترین روز زندگی اش بود از این بدتر نمی شد. سایت ازدواج موقت رایگان به سمتش پیامهای کاربران | همسریابی موقت هلو منو ببر خونه ی تنهایی هام می خوام یکم آرامش بگیرم. اون جا چرا پس منم می آم هینی که سیگارش را بین لبانش قرار می داد گفت: نه می خوام تنها باشم.