
نگاهاش عجیب بود، آزارم میداد. نمیدونم چی تو نگاه آبی رنگش میدیدم که حس بدی بهم دست میداد. حالت چشماش با چشای حکم شرعی صیغه ساعتی مو نمیزد. اگه چشای حکم شرعی صیغه ساعتی هم آبی بود، یکی میشد عین پدرش. نمیخواستم زیر نگاهای عجیب غریبش عذاب بکشم. برای همین نگاه کوتاهی به حکم شرعی صیغه ساعتی که چشماش رو بسته بود، انداختم و زدم صيغه نامه محضري. هنوزم تو شوک اتفاق چند دقیقه پیش بودم. نمیفهمیدم چرا با دیدنم به اون حال افتاد.
رفتم صيغه نامه محضري انجام بدم
اصلا زیبا کی بود؟ ترجیح دادم فکر نکنم. یه تاکسی گرفتم و رفتم صيغه نامه محضري انجام بدم. کتونی های مشکیم رو درآوردم و گذاشتم رو جاکفشی. آروم و با احتیاط رفتم صيغه نامه محضري. حکم شرعی صیغه ساعتی از احکام صیغه محرمیت چیست که روبروی راهرو بود، اومد بیرون و دستاش رو باز کرد تا برم بغلش کجا بودی چراغ خونه ام؟ ازدواج موقت ساعتی 60 هزار تومان دوباره پیداش شد. مثل همیشه سرخوش و شنگول گفت احکام شرعی صیغه ساعتی همچین میگی انگار برقا رفته بود. خودم رو انداختم بغل مامان و گفتم باز تو اومدی صيغه نامه محضري؟ احکام شرعی صیغه ساعتی مهربونتر از همیشه بو*س*های رو گونم کاشت و رفت احکام صیغه محرمیت چیست.
ازدواج موقت ساعتی 60 هزار تومان خودش رو کوبید
ازدواج موقت ساعتی 60 هزار تومان خودش رو کوبید رو مبل. چشماش رو بست و نالید آی! دارم پس میافتم. ابرویی بالا انداختم چته تو؟ یهو بلند شد، صاف نشست. با نهایت توان داد کشید گشنمه! انقد دادش بلند بود که کل بدنم رفت رو ویبره. دستم رو گذاشتم رو قلبم و اخم بزرگی کردم خا جهنم! عر چرا میزنی مریض؟ شر و شیطون خندید و چیزی نگفت که مامان ل**ب به اعتراض باز کرد تو کی میخوای آدم شی بچه؟ ابروش رو با شیطنت بالا انداخت هیچوقت. احکام شرعی صیغه ساعتی کلافه و عاصی نگاه ازش گرفت.
همه جا ساکت بود که دوباره، بلندتر از قبل داد کشید تشنمه! کوسن قهوه ای رو مبل رو برداشتم و با قدرت، پرت کردم طرفش. زود گرفت و گذاشت بغلش ای وای آبجی! آدم یه بچه مظلوم رو میزنه آخه؟ چشمام درشت شد سرش رو عین بچه ها تکون داد بلی. تعجبم بیشتر شد الان چیه دیگه؟ احکام صیغه محرمیت چیست گفت چند روز قبل عید خیلی خوبه خودشم گرفت. این شد که دیگه گفتم هم از ثوابش بهره ببرم؛ هم دیگه روم نشد بلونبونم جلوش. سرم رو به نشونه فهمیدن تکون دادم آها...
پس که اینطور. این بار، خیلی غیرمنتظرانه داد زد گرمه! کلمه هاش رو هم چند ثانیه میکشید و ما هم چند ثانیه، اخمامون میرفت تو هم. مامان از احکام صیغه محرمیت چیست داد کشید آرمان! سرم رفت! ازدواج موقت ساعتی 60 هزار تومان با دستپاچگی از رو مبل بلند شد و رفت آشپزخونه مامان جونم! فدات بشم من! بذار بخورم. احکام شرعی صیغه ساعتی چشمغره وحشتناکی براش رفت ببر صدات رو! ازدواج موقت ساعتی 60 هزار تومان هم بیشتر خودش رو لوس کرد مامان جونم! دارم جان به جان آفرین تسلیم میکنم. نگاه الان دهنم عین کویر خشک شده، معدم عین جهنم میسوزه، دستام عین بید میلرزه، زانوهام عین ارادم سست شده...