
ثبت نام سایت صیغه یابی دلیری.. . سر مهران پایین افتاد و پشت میزش نشست: کارمند شعبه ی شما بود.. . سر مهران فقط آهسته تکان خورد: متوجه ی موضوع شده بود؟ بله.. . دستور رو صادر کردین؟ مهران با صورتی که غم و ترس، رنگ پریده اش کرده بود، سر ورود به سایت دوست یابی کرد: برادرم اون موقع.. . دستور داد.. . چرا؟ ثبت نام سایت صیغه یابی.. اوراق مهمی دستش افتاده بود. تقصیر من بود که بی دقتی کردم. خب ؟ می خواست لو بده.. . اسم برادرتون ؟ مهراب... چهار ساله سایت متعه یابی زندگی می کنه.
سایت صیغه موقت هلو شانه ای انداخت
سایت صیغه موقت هلو شانه ای انداخت: پیداش می کنم! اسم را زیر برگه نوشت و به یک باره فریاد زد: مرد جوان به آنی کنارش میزش بود. برگه را به سمتش گرفت: اینو بده به ناصری.. . بهش بگو در مورد تک تک این آدما تحقیق کنه و ادرس و شماره تلفن پیدا کنه. زود.. . قبل از این که پسر راه بیفتد، صیغه یابی پیامکی نگاهی به مهران انداخت: بگو ستوان حمیدی هم بیاد، آقای مهران را تا سایت صیغه موقت هلو همراهی کنه. مهران با نگرانی سرش را ورود به سایت دوست یابی گرفت و از اتاقش بیرون رفت. صیغه یابی پیامکی آه دیگری کشید و ادامه داد: کاری که کردین باید تاوانش رو پس بدین. .. اما مطمئن باشید این جور خیلی براتون بهتره. .. مهران بی حرف سرش را پایین انداخت و چند لحظه بعد، دختر جوانی وارد اتاق شد.
مراکز صیغه در تهران به مهران اشاره کرد تا ورود به سایت دوست یابی از بازویش بگیرد: با من بیاین خواهش می کنم. مهران به زحمت از مبل کنده شد و ایستاد. قبل از رفتن، نگاهی که به تخته اش خیره بود، انداخت و بعد از اتاق خارج شد. با این که تا حدودی جریان مشخص شده بود اما، صیغه یابی پیامکی مشکل مهم تری داشت! هنوز جای را نمی دانست و این موضوع مهمی بود. با به صدا در آمدن تلفن روی میزش، چشم از تخته گرفت و گوشی را جواب داد: بله؟ سالم سایت متعه یابی. خوبی سایت صیغه موقت هلو چه خبر؟ پیداشون کردین؟ . ... میامی خونه اش بود. .. اما... من من کردن علی، حامل خبرهای بدی بود، نفس اش را بیرون فرستاد:
سایت متعه یابی درو که باز نکرد
. .. یعنی نمی دونم. ..شاید قرار بود بمیره که. .. درست حرف بزن علی. .. چی شده؟ سایت متعه یابی درو که باز نکرد. شما دستور دادین بریم داخل ما هم رفتیم. ورود به سایت دوست یابی؟ تو خونه پر از بوی گاز بود. خودشم روی مبل پذیرایی افتاده بود. زنده ست؟ بله. .. زنگ زدیم سریع اورژانس و بردنش بیمارستان خوبه. . مراقبت شدید براش بذارین. .. به بسنده نکن و دو تا از بچه ها رو بذارید. خودتون هم بیاین. . چشم. .. سایت متعه یابی خونه رو نگردیم ؟ چرا علی. .. حتما. مخصوصا جایی که متعلق به پسرش باشه. متوجه ای؟
بله. .. سایت صیغه موقت هلو. گوشی را قطع کرد و نفس عمیقی کشید. موضوعی که ذهنش را بیشتر به بازی گرفته بود، دست داشتن پسر میامی در این جریان بود و رابطه ای میانشان پیدا نمی کرد. پسر چه طور می توانست کسی از اعضای خانواده ی ثبت نام سایت صیغه یابی دلیری را بشناسد و دلیل این همکاری اش چه بود؟! لپ تاپش را باز کرد تا سایت متعه یابی که در این ثبت شده بود را دوباره مرور کند. هنوز صفحه باز نشده بود که تلفن همراهش زنگ خورد. با دیدن شماره ی مراکز صیغه در تهران گوشی را جواب داد: بله؟ مراکز صیغه در تهران خونه رو پیدا کردیم. .. هیشکی انگار نیست. .. آلما سرخود، کاری نکنید. .. چشم چی کار کنیم هیچی بمونید براتون می فرستم. تا رسیدنش فقط خونه رو تحت نظر داشته باشید.