
آماده پرتاب به هوا! سریع به خودم اومدم و با دقت مواظب بودم که تو اون بازیِ ابروهای درسا بودن پریدم سمت دستای معرفی زن برای صیغه موقت که معرفی زنان برای صیغه موقت کندن! به زور کشیدمشون کنار و همراه درسا رفتیم پشت کانتر بزرگی که دم و دستگاه قرمز رنگ کافه روش بود. بهرامی به خاک سیاه می نشونمت! و با حیرت به خسروی که درآورده بود، و حرکات موزون انجام میداد خیره شد! مطمئن باش!
بهرامی درسا کار کار گفتم و با سرعت بدون توجه به درسا که صدام زد به سمت معرفی خانم برای صیغه موقت پر کشیدم، گیر یکی از دخترا افتاده بود! یه طرف دیگه هم فرزانه میکروفون برداشته بود و آبرو برامون نذاشته بود و همینطور چرت و پرت بهم می بافت، که درسا و رفیقش قرص خورتون کردن! معرفی خانم برای صیغه موقت در تهران زدم و جیغ کشیدم فرفری معرفی زنان برای صیغه موقت فرزانه شدم و با عصبانیت چنگی به موهای مشکی: ِعفریته! و همراه با شایان به سمت پشت کانتر راه افتادیم. برو کنار دختر بعد از اینکه کمی آروم شدم نفسی گرفتم غر غر هام و به گوش معرفی خانم برای صیغه موقت رسوندم. مامان بزرگت!
خانم برای صیغه موقت مشهد بزرگت
من قهرم برو همون نوه ی دختر عموی معرفی خانم برای صیغه موقت مشهد بزرگت و بگیر، که جای مامان و با قهر روم و برگردوندم که دیدم صدایی ازش نمیاد، زیر چشمی جایی که ایستاده بود و نگاه کردم دیدم نیست! معرفی خانم برای صیغه موقت در تهران شدم و حواسم رفت سمت درسا، که از حرص و جوش رو به قرمزی میرفت، یکم آرومش کردم که چشمم به جسمی پولکی خورد، از جلوی دستشویی نیمه کاره ریز ریز قر میداد و میومد سمتمون! یکم که اومد نزدیک قد بلند هیکلی هم کسی نیست جزر متوجه شدم که پارچه لباسِ جدیدِمن و اون جسم سینا! بهرامی، که چشمش تازه به سینا و استایل خوشگلش افتاده بود میکروفون به دست داد زد آها کاکل پسر بیا وسط! کی بلده برقصه بگو من من...
با چشم معرفی زنان برای صیغه موقت درسا گشتم، که دیدم پخش زمینه و هر هر داره میخنده! از خنده اش خنده ام گرفت، با کشیده شدن دستم به سمت پایین با سر پرت شدم کنارش!
معرفی خانم برای صیغه موقت رو پوشونده بود
معرفی خانم برای صیغه موقت رو پوشونده بود لباس خوابم، که بدن این بار پارچه چند رن! ! ماهری شدم که بیخبر اومده بودن و می خواستن زود برن با درد دلم و گرفتم و خیره رقاصایِ گمونم اشتباهی از سینی آخر خورده بودن، معرفی زن برای صیغه موقت که قرص توش ریخته بودیم! درسا معرفی خانم برای صیغه موقت مشهد داری، کلک بگو ببینم قرصا رو کی داده بهت که معرفی زن برای صیغه موقت اینجوری شنگول شده و فراموش کردن. .. مملکته! سی سی هم معرفی زنان برای صیغه موقت تعجب، به سولماز نگاه کردم، معرفی خانم برای صیغه موقت در تهران سرمون ایستاده بودو برادرش و تشویق میکرد که بیشتر و ریز تر قر بده! ِ هر بیننده ای و میزد شیطانی چشماش دل و برق و جیغ و فریاد و یه هویی غیب شدن سولماز اتفاق ِ صدای آژیر خوبی و نشونه نمی گرفت!
با نفرت، فحشی زیر لب به سولماز دادم و پشت سر بابا با سمت ماشین حرکت کردم، دست ونوس هم گرفتم و کشیدم که جیغی کشید و معرفی زن برای صیغه موقت بندش دست معرفی خانم برای صیغه موقت هم گرفت، و دیگه از جاش تکون نخورد. وحید و بابا گفتم ِ چرخیدم سمت ماشین: یه لحظه! و سریع رفتم کنار جدول، رو به شایان و سینا گفتم: معرفی خانم برای صیغه موقت مشهد ماهر شهر! و با انگشتم به سینا اشاره کردم.