
علاوه بر این نوع خل شدن به مدد حرفایی که شنیده بودم توی این یک هفته سایت همسریابی اغاز نو انلاین بلاگ جدید شبانه هم به برنامه زندگیم اضافه شده بود نمی دونم این سایت همسریابی اغاز نو جدید لعنتی چی از جون من می خواست که شبا دست از سرم بر نمی داشت مدام هم همون تصویر بود حرفایی که می زد و یادم نمی موند اصلا گاهی نمی فهمیدم چی می گه فقط اون لحظه که لباسشو در می آورد و می اومد سمتم از خواب می پریدم
سایت همسریابی اغاز نو انلاین بلاگ جدید پیدا شد
بالاخره بعد از یک هفته سر و کله سایت همسریابی اغاز نو انلاین بلاگ جدید پیدا شد خسته بود و حال حرف زدن نداشت به محض اومدنش خواستم بهش غر بزنم که یک هفته کجا رفته بوده ولی با یک الان نه سایت همسریابی اغاز نو جدید منو دک کرد یعنی مرده این توجهش بودم با اون حال منو ول کرده و بعد از یک هفته اومده و می گه الان نه سایت همسریابی آغاز نو جدید با حرص برگشتم تو سایت همسریابی اغاز نو جدید و منتظر شدم تا سایت همسریابی اغاز نو انلاین بلاگ جدید استراحت کنن و بالاخره شب اجازه دادن برم سایت همسریابی آغاز نو جدید! تمام این یک هفته حرص خورده بودم و منتظر اومدنش شده بودم وقتی رفتم پایین آدرس جدید سایت همسریابی آغاز نو جلوش بود و مشغول بود جلوش ایستادم و بهش زل زدم عینک مطالعه اشو زده بود و مشغول کارش بود خیلی جدی گفتم: نباید به فکر من می بودین؟ بدون اینکه نگاهم کنه جواب داد: کی گفته نبودم؟
من از سایت همسریابی آغاز نو جدید حالتو می پرسیدم
پوزخند صدا داری زدم آدرس جدید سایت همسریابی آغاز نو مودب من از سایت همسریابی آغاز نو جدید حالتو می پرسیدم دیگه بدتر چرا با خودم حرف نمی زدین؟ می خواستم استراحت کنی این مدت فشار روی ذهنت زیاد بود توی دو روز دوباره از اون حمله ها بهت دست داده پوفی کردم وقتش بود گفتم: خسته شدم می خوام برم آدرس جدید سایت همسریابی آغاز نو! سرشو از روی سایت همسریابی آغاز نو جدید برداشت و اخم کرده گفت: کجا؟ شونه ای بالا انداختم و گفتم: چه می دونم یه جایی پوسیدم توی خونه! سایت همسریابی آغاز نو جدید دوباره نگاهشو انداخت روی سایت همسریابی اغاز نو انلاین بلاگ جدید و گفت: به بچه ها می گم بیان ببرنت! دلم می خواست جیغ بکشم لبمو جویدم تا حرف بی جایی نزنم با حرص گفتم: من می خوام تنها برم