
و از او درباره اون دختر می پرسید و گروه همسریابی مدرن تمام خلاصه ای که از تنها ستاره زندگیش داشت رو تکرار کرد اون شبیه یه ستاره زیبا بود و آنقدر آروم بود که اگه تموم عمرت برای نگاه کردن بهش می رفت، خسته نمی شدی و هر لحظه بیشتر از قبل عاشقش می شدی اما با مرگش همه چی تموم شد مگه مرد ؟ چشم های گروه همسریابی نوین با یادآوری گذشته پر اشک شد
بی گناه رفت، مظلوم رفت و همه چی رو با خودش برد حیرت زده گفت: مگه کمند زده نیست! ؟ گروه همسر یابی به باربد گفته اون زندست! اگه باربد بفهمه افسردگی می گیره گروه همسریابی نوین نمی دونست چه جوابی بده! دختر که دربارش حرف می زنم کمند نیست پس کیه! ؟ بسه تا همین جا نه نه این رو بگو اون کیه ؟ خواهر من با صدای گروه همسریابی تلگرام هر دو سرشون به سمت چپ چرخید.. .
گروه همسریابی مدرن با تموم وجودش حرص می خورد
گروه همسریابی واتساپ بی اختیار ایستاد و دست انداخت به یقه گروه همسر یابی باز همو دیدیم رفیق صمیمی گروه همسریابی مدرن با تموم وجودش حرص می خورد اصلا از این اتفاق خوشحال نیستم سریع بلند شد و دست گذاشته رو شونه های گروه همسریابی واتساپ و او تا از هم فاصله بگیرن آقایون زشته بیاید با هم حرف می زنیم محمد دست او رو با یه فشار کند و با لبخند به نگاه کرد به به گروه همسریابی واتساپ با آشناهای ما می گردی ؟ به گروه همسریابی تلگرام اشاره کرد که بشینه و خودش هم رو صندلی ای که مابین اون دوتا بود نشست فکر نمی کنم این آشنایی اتفاقی باشه وقتی شما هم در جریان بودی او تو از حضور محمد خبر داشتی ؟ محمد زودتر از جواب داد به نظرت چیزی تو وجود داره که من ازش بی خبر باشم ؟
روی کلمه تاکید داشت تا منظورش رو گروه همسریابی نوین بفهمه او عوضی گروه همسر یابی حرف های خصوصی ما بمونه واسه بعد فعلا ما فقط می خوایم دور هم باشیم متوجه گارد جنگی او شده بود و بر عکس اون چهره ی آروم گروه همسریابی تلگرام رو درک نمی کرد! خب منو ایشون داشتیم درباره شباهت من به دختری که مورد علاقه هر دوی شما بود صحبت می کردیم خوبه اومدی شاید بتونیم این مسله رو این جا حل کنیم و آشتیتون بدم گروه همسریابی واتساپ با لبخند به دنیا نگاه کرد چقدر مهربونی تو! به کی رفتی ؟
- گروه همسریابی مدرن دستی که مشت کرده بود رو زد رو میز چوبی و عصبی تر به گروه همسریابی تلگرام نگاه کرد
- که دنیا گفت: ببیند من امشب پدر مادرم میاد و متوجه می شید که من بی کس و کار نیستم و دو روز بعدش هم بر میگردم
- کانادا گروه همسریابی نوین و او خیلی سریع برگشتن به طرف دنیا و حیرت زده نگاهش کردن دنیا هول کرد ببیند
- من فقط شبیه اون دختر تو زندگی شما دوتام، همین قرار نیست که همون باشم!
- گروه همسر یابی درسته امشب پدر مادرت مهمون خونه ی من هستن و گروه همسریابی در تلگرام او رو هم دعوت میکنم
- اما ما قرار خونه باربد باشیم پدرت دعوت من رو قبول کرد دنیا سکوت کرد و جو هر لحظه سنگین تر می شد او هنوزم همون جور کثافتی فکر نمی کردم انقدر کینه ای باشی!