
هیچ چیزی از من برای صيغه يابي همسریابی مهم نیست جز کمندی که فقط منو پس انداخت محمد ما عاشقتیم دخترم دنیا با صدای پر بغض داد زد اگه دوسم داشتین بعد از این همه سال تموم باور و شخصیت زندگی منو خورد نمی کردید با حقیقت های لعنتیتون صدای گریه دنیا بلند شد و اون به طرف اتاقش دویید با رفتن دنیا همه انگار پنچر شدیم نشستم رو صندلی که صدای گریه کمند بلند شد اون از من چی ساخته تو ذهنش! ؟!
سایت همسریابی با شماره عصبانیه به دل نگیر
محمد سعی می کرد کمند رو آروم کنه سایت همسریابی با شماره عصبانیه به دل نگیر تقصیر توع که به من نگفتی و این همه سال بچمو ازم دور نگه داشتی محمد دست کشید تو موهاش هیچی نگفت اما کمند بدتر کرد تو همیشه خود خواه بودی، همه رو میذاری زیر پات تا. .. حرف کمند تموم نشده بود که محمد با کف دستش زد به گلدون و افتاد پایین و هم زمان بلند شد و داد زد: سایت همسریابی هلو میذاشتم بمونه پیشت که پس فردا پشت سرت حرف بزنن بچه بی پدر داره؟؟ سایت همسریابی با شماره آخر عمرت ننگش می موند به سرت و هیچ وقت ازدواج نمی کردی؟؟
از کار سایت شیدایی رشت دفاع نمی کنم
کمند من همه چی رو سنجیدم که پاره ی تنمو فرستادم اون ور دنیا فرزاد از کار سایت شیدایی رشت دفاع نمی کنم اما اون بهترین انتخاب رو کرد. اون کجا که تو بهترین شرایط دنیا بزرگ بشه اون کجا که یه ننک رو پیشونیش باشه صدای گریه کمند قطع نمی شد و این شرایط آزارم میداد نمی دونستم برم پیش دنیا یا بهتر بود یکم تنها بمونه؟! آخرم به هیچ نتیجه ای نرسیدم و راه دریا رو پیش گرفتم. .. سکوت اطراف و صدای دریا تموم خاطره هامو با دنیا به یادم میآورد. ترس از دست دادنش تموم آرامشم رو می گرفت کاش تموم بشه این روزای پر ترس و با دنیا زیر یه سقف زندگی می کردم. .. با صدای ماشین سرمو چرخوندم و متوجه سایت همسریابی هلو شدم! حس کردم صيغه يابي همسریابی می تونه دنیا رو آروم کنه. ..
- دنیا هر چقدر اشک می ریختم باز هم آروم نمی شدم! انگار تو تموم سال هایی که زندگی کرده بودم گم شدم!
- هیچی دیگه ندارم! نه کشوری! نه خانواده ای! و نه شخصیتی هر بار چیزای جدید تو ذهنم میومد!
- از کمند تا محمد و سورن و باربد! باربد می دونست من دختر سایت شیدایی رشت و بهم جا داد تو خونش!!
- دست بردم داخل موهامو موهامو کشیدم هیچی درست نیست من گم شدم! مامان و بابا بی من کجا رفتن!! کانادا!!
منم می خوام برم از همه آدم های این جا متنفرم غرق حال خراب خودم بودم که در زده شد و صيغه يابي همسریابی وارد اتاق شد با صدایی که بغض پر شده بود توش گفتم: تنهام بذار سایت همسریابی با شماره دایی جونم؟
با چشم های گرد شده بهش نگاه کردم سایت همسریابی هلو یکم باهات حرف دا رم، دیر رسیدم اما حق دارم حرف بزنم پاهامو جمع کردم و سرمو گذاشتم روش صيغه يابي همسریابی ازت انتظار ندارم حالت خوب باشه و راحت این حقیقت ها رو قبول کنی اما بذار همه حرف هاشون رو بزنن کیان اومد و کنارم نشست به من نگاه کن سرمو چرخوندم با چشم های متورمم بهش نگاه کردم سایت همسریابی هلو با آروم ترین تن صدا حرف میزد تو دختر کمند و حاصل یه عشق آتیشی هستی که سایت شیدایی رشت باور داره که تو خود ستاره ای که دوباره بهش بخشیده و من مردی هستم که بی اندازه عاشق ستاره بودم