
بالاخره بلند شد و کریرهایمان را هزینه صیغه موقت در دفترخانه آورد.
دستم را در دست گرمش اسیر کرد و مرا با خودش برد.
پس از خروج از در هواپیما، پوست صورتم با خیس شدن از نم نم بارانی که ملایم میبارید، طراوت و تازگی گمشده اش را دوباره به دست آورد.
چشم باز کردم و با هزینه صیغه موقت یک ساله
چشم بستم و نفسی عمیق کشیدم. چقدر دلم برای این هوا تنگ شده بود! -مادمازل فعلا وقت چشم بستن نیست! چشم باز کردم و با هزینه صیغه موقت یک ساله به صورت بشاشش نگاه کردم. -باشه بریم که توی بالکن یک قهوه بخوریم که توی این هوا خیلی میچسبه. هزینه صیغه موقت یک ساله زد و گفت: -البته چای بیشتر میچسبه. اخمی کردم و گفتم: -نه خیر قهوه بیشتر میچسبه! همچنان که بگو مگو میکردیم، مرا دنبال خودش از پله ها پایین می آورد. -مسلما چای بیشتر میچسبه! -ولی من دلم قهوه میخواد! -باشه اول چای، نیم ساعت بعدشم قهوه. -اول قهوه، نیم ساعت بعدشم چای. تا گذر از گیت ورودی همچنان بر سر چای و قهوه بحث میکردیم. جالب اینجا بود که هیچکدام از ما دو نفر کوتاه نمیآمدیم! بالاخره سوار تاکسی شدیم و من که از بحث خسته شده بودم، گفتم: -جهنم و الضرر؛ اول چای، نیم ساعت بعدشم قهوه.خنده ای سر داد و گفت: -بالاخره تصمیم درست رو گرفتی مادمازل. نیم ساعتی میشد که در تاکسی نشسته بودیم و من هاج و واج به خیابان هایی که راننده ی تاکسی طبق آدرسی که هزینه صیغه موقت میداد از آن ها گذر میکرد، خیره شده بودم. من اصلا متوجه نمیشدم این آدرسی که هزینه صیغه موقت میداد از کجا به خانه ختم میشد.
پس از آنکه وارد یک کوچه شدیم، به سمت هزینه صیغه موقت چرخیدم و متعجب نگاهش کردم. به رویم زد و پس از چند لحظه گفت: -همینجا نگه دارید.
چشمانم تا حد امکان گردتر شدند و سرم را به سمت پنجره چرخاندم. جلوی یک خانه باغ بزرگ که در ورودی و دیوارهای دورش سفید بودند و در حاشیه ی بالایی در، پیچک های ظریفی با غنچه های ریز صورتی و قرمز رنگ به چشم می آمدند، متوقف شده بودیم. هر چه به مغزم فشار می آوردم چنین خانه ی رویایی را به یاد نمی آوردم. آخر اینجا چه جایی است که ما را آورده است؟! آنقدر فکر کردم تا خاطره ای از این خانه بیابم، که نفهمیدم هزینه صیغه موقت یک ماهه و راننده پیاده شدند و چمدان ها را هزینه صیغه موقت در دفترخانه آوردند.
بالاجبار پیاده شدم که یکی از کریرها را از هزینه صیغه موقت یک ماهه بگیرم ولی هزینه صیغه موقت یک ماهه دستش را به علامت نفی جلویم تکان داد.
-هزينه صيغه موقت برو زنگ خونه رو بزن
-هزينه صيغه موقت برو زنگ خونه رو بزن، بگو توماس رو بفرستن کمک. با تعجب و کنجکاوی گفتم: -توماس دیگه کیه؟! با راننده دستی به نشانه ی تکان داد و سرش را به سمتم چرخاند. هزینه صیغه موقت محضری زد و گفت: -رانندهی جدیدمون. -راننده؟! -هزينه صيغه موقت زنگ میزنی یا نه؟ -خب... باشه زنگ میزنم. به سمت در چرخیدم و با چند قدم بلند خودم را به آن رساندم. با انگشت اشاره ام کلید زنگ را فشردم و منتظر ماندم. با شنیدن صدای قیمت صیغه موقت در محضر از پشت آیفون که شدید دلتنگش بودم، نزدیک بود از خوشی بال در بیاورم. -سلام خانوم! خوش اومدین! -سلام قیمت صیغه موقت در محضر عزیزم! ممنون! میتونی به توماس بگی بیاد هزینه صیغه موقت در دفترخانه؟ -آره البته! چند لحظه صبر کنید. سرم را به سمت چرخاندم و گفتم: -خونه ی جدید میخری و خبر نمیدی دیگه! هزینه صیغه موقت محضری عمیق زد و گفت: -سورپرایز بود دیگه! -حالا چرا اینقدر بزرگ؟! هزینه صیغه موقت سه ماهه پرشیطنت زد و گفت: -چون تعداد اعضای خانوادهمون زیاد شده و اون خونه برامون کافی نیست. چشمانم از تعجب گرد شدند و با ناباوری گفتم: -زیاد شده؟! مگه کی بهمون اضافه شده؟! هزینه صیغه موقت سه ماهه را پررنگتر کرد و گفت: -یه کم صبر کنی میفهمی