
نیما شمیم، شمیم، عزیزم، چشماتو باز کن، غلط کردم سرت داد زدم، چشماتو باز کن همینجور اشک از چشام میومد شمیم و صدا میزدم اصلا تو حال خودم نبودم تا اینکه شهریار ورود به طهوران رو بغل کرد و بدو بسمت در رفت بقیه هم دنبالش، نشستم داخل ماشین و ورود به طهوران رو بغلم گرفتم شهریار م با سرعت بالایی ب سمت بیمارستان میرفت بعد از رسیدن ب بیمارستان سریع ورود به سایت ازدواج طهوران رو بردم داخل با داد دکتر رو صدا میکردم نیما دکتر، دکتر یکی کمک کنه با داد من ی پرستار سریع ی تخت آورد و شمیم و گذاشتن روش بردن تو ی اتاقی درم بستن نمیدونم چقدر گذشت؟
ورود به سایت همسریابی طهوران چیشد؟
فقط لحظه ای که دکتر از اتاق بیرون اومد مثل جت بسمتش رفتم ورود به سایت همسریابی طهوران چیشد؟ حالش خوبه؟بهوش اومد؟ دکتر شکر آسیب جدی ندیدن نیما شکر کی بهوش میاد؟ دکترفعلا با آرامبخشی که زدیم دو الی سه ساعتی بیهوشه شهریار میتونم ببینمش آقای دکتر؟ دکتربله بفرمایید اتاق 304 شهریار ممنون دکتر با اجازه همه باهم رفتیم داخل ورود به طهوران عین بچه های معصوم خواب بودهممون پشیمون بودیم مسلما خود ورود به طهوران به بی گناهی سامیار پی برده بود که سعی داشت ما رو راضی کنه.
هممون ساکت کارش ایستادیم تو فکر بودیم نگاهی بهشون انداختم نیما شهریار یه دقیقه بیا بیرون رفتیم بیرون و نشستیم رو صندلی های بیمارستان ورود به سایت همسریابی طهوران ببین شهریار بیا با ورود به سایت صیغه طهوران حرف بزنیم شهریار اخم غلیظی کرد و گفت شهریار دیوونه شدی نیما ن دیوونه نشدم ولی وقتی حال ورود به سایت طهوران رو اینجوری میبینم دیوونه میشم، شهریار ما اصلا بهشون فرصت دفاع ندادیم خودمون بریدیمو، دوختیمو، تنشون کردیم کار هممون اشتباه بود، مطمئنم بی گناهی سامیار برای ورود به سایت ازدواج طهوران ثابت شده وگرنه هیچ وقت ازش طرفداری نمیکرد، بنظرم باید با سامی حرف بزنیم، باید بفهمیم جریان چی بوده
من برم پیش ورود به صیغه طهوران
شهریار آه آره تو راست میگی هر کاری ب صلاح انجام بده نیما من برم پیش ورود به صیغه طهوران وقتی شهریار رفت خواستم ب ورود به سایت صیغه طهوران زنگ بزنم ک گوشیم زنگ خورد خودش بود همینجور ک بطرف اتاق ورود به سایت ازدواج طهوران میرفتم گوشیو جواب دادم ورود به سایت همسریابی طهوران بله سامیار الوو نیما از ورود به سایت طهوران خبر داری؟ میدونی کجاست؟ هر چی زنگ میزنم جواب نمیده، امروز حالش اصلا خوب نبود نیما سلام آره سامیار شرمنده داداش از بس هول شدم سلام یادم رفت بهم بگو ورود به سایت ازدواج طهوران کجاست نیما اشکال نداره
اول تو بگو ورود به سایت طهوران کجاست
سامیار باید باهات صحبت کنم ورود به سایت صیغه طهوران باشه داداش اول تو بگو ورود به سایت طهوران کجاست خواهش میکنم نیما پوووووووف بیا بیمارستان.. با دادی ک ورود به طهورانی زد گوشی و از خودم دور کردم سامیار چیشده ورود به سایت همسریابی طهوران؟ چه اتفاقی برا ورود به سایت طهوران افتاده؟ تو که جون بسرم کردی نیما چیزی نی یکم فشارش پایین بود ورود به طهورانی مسلما برای فشارش نیست که اگه بود با آب قند خوب میشد تورو جون هرکی میپرستی بگو ورود به صیغه طهوران چیشده
بعد از مکث ن چندان طولانی گفتم ورود به سایت صیغه طهوران از بالای پله افتاد سرش شکسته آوردیمش بیمارستان با صدای هق هق خفه سامیار شوکه شدم یعنی اینقدر ورود به صیغه طهوران رو دوست داشت نیما سامیار داری گریه میکنی با این حرفم هق هقش بلندتر شد یکم صداشو صاف کرد سامیار نیما ورود به صیغه طهوران تمام زندگی منه، من بدون اون هیچم با صدای گرفته گفت ورود به طهورانی من الان خودمو میرسونم گوشیو روم قطع کرد دلم بحالش سوخت رفتم رو نیمکت تو سالن نشستم زیاد طول نکشید ک دیدم ورود به طهورانی بدو بدو داره میره طرف استیشن صداش کردم نیما سامیار با حالت آشفته ای سرشو برگردوند وقتی منو دید سریع اومد پیشم