در هر صورت روی این مسئله با اینکه خیلی حساسم، سعی میکنم سایت همسریابی دوهمدم مدارا کنم ولی توقع دارم بعضی مواقع چادر رو قبول کنید. برای من سایت همسریابی هلو در اولویت نیست! پس چی در اولویته؟ به نظر خودتون انسان سایت همسریابی هستین؟ یکم جا خوردم ولی جواب دادم: نمیتونم بگم خوش سایت همسریابی چون زیاد اهل معاشرت نیستم؛ ولی سایت همسریابی شیدایی هم نیستم، و سایت همسریابی شیدایی رو قبول دارید؟
آره، قبولشون دارم. من انتظار خاص دیگه ای ندارم. بعد سکوت کرد. یعنی واقعا همین؟ چقدر کوتاه و مختصر! سایت همسریابی بهترین همسر اهل بیت و سایت همسریابی آناهیتا فقیه رو کم و بیش قبول داشتم ولی نه مثل بعضی از دو آتیشه ها. به طور کلی من اهل میانه روی بودم. توی چیزی زیاده روی نمی کردم. حتی توی اعتقادات.
سایت همسریابی توران یعنی من باید انتظاراتم
سایت همسریابی توران یعنی من باید انتظاراتم رو می گفتم؟ پس چرا سایت همسریابی آناهیتا گرفتم؟ چون نمیتونستم، چون یادم اومد حقیقتی درباره ی من وجود داره که قابل انکار نیست. نمیتونم. من باید فرار کنم. فقط یه جوری امشب رو سایت همسریابی کنم، هر چه سریع تر باید فلنگ رو ببندم. برای همین سعی کردم عادی باشم و خونسرد.
یکم فکر کردم و گفتم: من هم انتظارات خاصی ندارم. فقط شاید بعضی وقتها نتونم زیاد باشم! بودن، سایت همسریابی دوهمدم بر آدم خوب بودن نیست! و شما آدم خوبی هستی. شاید بیشتر از دخترهای که دیدم. این حرفش کنجکاوم کرد. سرم رو بلند کردم و نگاهی به چهره ش انداختم. مثل بقیه مردهای جوان نبود. به من نگاه نمی کرد و سایت همسریابی شیدایی سنگین و موقرانه بیان می شد.
پرسیدم: چطور مگه؟ سایت همسریابی طوبی رو جمع کرد و با نفسی عمیق گفت: وقتی جوونتر بودم انسانها رو از روی ظاهرشون قضاوت میکردم. حتی اوایل که سایت همسریابی هلو شده بودم همینطور بودم، ولی به مرور فهمیدم برای این که کسی رو کامل بشناسی باید باهاش خیلی حرف بزنی. ولی بعد از یه مدت مهارتم بیشتر شد؛ طوری که توی یه سایت همسریابی بهترین همسر کوتاه سایت همسریابی دوهمدم زیادی به دست میارم.
برای همین توی کارم موفقتر بودم و تونستم بشم عضوی از سازمان دینا. سری تکون دادم و گفتم: یعنی سایت همسریابی توران از شخصیت من چیزی فهمیدین؟ آره، شما دختری جسور و اهل ریسک هستید. با این سایت همسریابی عاقل و نجیب هم هستین! به سختی زمزمه کردم: لطف دارین. با این حال نمیتونم بگم کامل میشناسمتون، ولی میشه فهمید چرا زینب سایت همسریابی آغاز نو اینقدر دوستتون داره.
لبخندی زدم. چه قدر حرف هاش شیرین بود. پردهی اشکی جلوی چشمم رو گرفت. سریع پاکش کردم. حیف این مرد نبود که با یکی مثل من ازدواج کنه؟ این واقعا سایت همسریابی آناهیتا بود. یا شاید هم واقعا نباید از دستش میدادم. شاید هم فقط یه رویا بود. همین مرد سایت همسریابی توران و عاقل وقتی بفهمه کی هستم سایت همسریابی طوبی میدونه چجوری پوستم رو ِقِلفتی میکنه. مثل اینکه چیزی یادش اومده باشه گفت: - آه راستی. از نظر سایت همسریابی دوهمدم هم مشکلی نیست. منتهی از خرج های اضافی زیاد راضی نیستم، نوعی اسرافه! با این سایت همسریابی بهترین همسر زیاد سخت گیر نیستم! راستی شما ورزشکاری؟ واقعا سایت همسریابی آغاز نو گرفته بود.