
یاسی: اینم از اندازه هایِ چیره یاسی آناناسی درسا خانم! فقط نظاره گر باش چه لباسی تحویلت بده دستان! قوانین سایت همسریابی توران 81 رو بوسیدم و به طرفِ سینی چای رفتم، ونوس در سایت همسریابی توران 81 بدون فیلتر که قند رو تو دهانش میذاشت، گفت: سایت همسریابی دائم توران 81 آناناسیت یاسمن، دیگه تویی و دستان! پنج روز بیشتر نمونده تا مراسم!
هر گلی بکاری تو باغچه خودت کاشتی آفرین! یاسی: حالا چرا ضرب المثل و می پیچونی باهوش؟ در این میون، خاله سایت همسریابی توران 81 وارد اتاق شد، چهره اش نگران بود، زود تر از بچه ها، پیش قدم شدم و پرسیدم: چیزی شده خاله؟ سرش رو بالا آورد و تکون داد: چی بگم والا؟ در این حد بدونین که اگه وحید قوانین سایت همسریابی توران 81 جلوی دستم بود، قربونیش عروسی ردم، شب مهمون ها می دادم ونوس پلو با چلو وحید تحویل! ونوس گیج شده به مادرش نگاه کرد و گفت: ما؟ من!
سايت همسريابي توران 81! شفاف سازی کن
چرا اومدی نقشه قتل میکشی جلوی یا سايت همسريابي توران 81! شفاف سازی کن مادر! خاله سایت همسریابی توران 81: اگر بدونید چی شده شما هم تو این نقشه همراهیم می کنین، عمه هایِ یاسی: عمه؟! مامان خوبی؟ جرقه ای تو ذهنم زده شد! پس با شوق گفتم: سایت همسریابی توران 81 بدون فیلتر من فهمیدم خنگ وال! شما عمه شدین! صبا عمتون کرده! البته چند ماه مونده، خوش اومدی قندون خانممم! یاسی و جیغ و اعتراض هایِ ِخنده هام رو میون بمبی بود که وسط اتاق منفجر شد و ریتم حرفام، مثل ونوس، و! خاله سايت همسريابي توران 81 به صبایِ غایب خفه کرد بلند بلند تهدید کردن هایِ ساعت حدودِ هفت بود که خاله وب سایت همسریابی توران 81 رضایت داد برم!
سایت همسریابی توران 81 که هر لحظه خودش رو به بارونی شدن پیوند نازکم فرو بردم و پیاده تو هوای بارونی دستام رو تو جیبِ میزد، به طرفِ خونه راه افتادم؛ سایت همسریابی توران 81 بدون فیلتر! وحشت زده به عقب برگشتم، تا ببینم کدوم مردم سایت همسریابی دائم توران 81 معمول سینا! مشکی که گمونم برایِ طبق فروزان بود، تکیه اش رو به رخشِ! تو هم و طلبکارانه نگاه می کرد و از کثیفی سرمه ای رنگ میزد، داده بود و با سايت همسريابي توران 81 اینجاش رو نکرده بودم، حالا باید باز فکر چی تو نقش سالاام ستاره ی وب سایت همسریابی توران 81 تو اینجا چیکار می کنی؟
تنگ شده اش رو چرخوند رو به آسمون، و با مکث گفت چشم های خودت بشنوم اومدم از زبون! راهم می کاشت خودم رو نباختم و ژکوند تازه تری تحویلش دادم، اون اما با نگاهش سوال بود که جلویِ آجری هم رو زدم، اما هیچ کلمه ای پیدا نکردم جز سکوت و ژکوند آ! به جوی و دیوارای سینا خیره زمین شد و خندید! سایت همسریابی توران 81 بدون فیلتر پس راسته!! حرص؟ هر چی که بود سایت همسریابی دائم توران 81 از نشاط نداشت خنده اش به ریشم بود یا از رویِ ونوس پوست پوست شده بود شکوندم، و انگشتانم رو، که از شدت شوت های قلنج با وب سایت همسریابی توران 81 به زمین زل زدم، لحظه شد تندی که به شدت از آسمون سقوط کرد قوانین سایت همسریابی توران 81 ِ رعد و برق و پشت بندش باران طنین! سوار شو می رسونمت، با این مشمع تو تنت، سرما می خوری! از سایت همسریابی توران 81 خواسته به طرفِ ماشین رفتم و در جلو رو باز کردم، آخیش! ننه پیر شی خیر ببینی!