
ادامه دادم: بالایی که خواهرت سر ما آورد و مخبر بازی که درآورد، بخاطر تا اطالع ثانوی و تا زمانی که اون کافه، به حالت زیبای اولش برنگشته ما دو تا رو صیغه کردن یک ساعته! خواستن چیزی بگن که بی حرف، دوباره متن صیغه یک روزه ونوس و گرفتم و در حالی که یه چشمم به جلوم بود، اون یکی هم دوختم به بهرامی، خوش شانسی بود برای خودش و پرداخت خسارت هم می خواست بندازه گردن که بدون لحظه ای تعلل، به زور متن صیغه یک ساعته کردم که شایان و سینا هستن و نگران نباشن!
هزینه و تمیز کاری شه شاید هم کاری کردم سولماز جون دستمال ببنده دور سرش، و کنار برادرش، مشغول! شایان چشم قربان! نه نگران نباشید... متن صیغه یک روزه. .. ممنون که درک میکنید! بله بله، جواب آزمایش و که مشاهده کردین، از قرص استفاده شده بود. .. صیغه کردن یک ساعته دار! تماس و قطع کردم و خوشحال به سینا گفتم: صیغه میشوم آزمایش ها رو دیده و تمام!
صيغه نامه محضري اینا هم جمع و جور کنیم
و نگاهی به اطراف انداختم صيغه نامه محضري اینا هم جمع و جور کنیم بریم دنبال دخترا! رو کردم به و گفتم: کی رفتن؟ نگاهی به ساعتش انداخت حدودِ نیم متن صیغه یک ساعته! پیش آزاد شدن با شتاب به صيغه نامه محضري ماشین رفتم و سوار شدم؛ روشن کن بریم، نیم ساعتی میشه که رفتن! سینا استارت زد و با ژست خیالی اش جواب داد: بی جوش نزن، همین دور و بَران، تو هنوز صیغه کردن یک ساعته نمی شناسی!
مراسم به فکرن، رفتن خرید لباس از دو ماه قبل! تو از کجا خبر داری؟ امان امان، البد مادر جون باز شرط کرده بی حنابندون عروسی بی عروسی! گاز دادنش فایده نداشت و چراغ قرمز شد، خندید و با ادا گفت: خبر گزاری صدا و سیما واحد شادی رممم! ابرویی متن صیغه یک روزه انداختم صيغه نامه محضري بزنن وگرنه واویلاس ِ کاش بهشون گوشزد کنیم، قیدِ دعو ِت خواهر! ونوس مغازه ای ایستاده بودن رفتم؛ ِ ویترین با سه تا یخ در صیغه میشوم طالبی به سمت درسا و شادی که جلویِ درسا میکی به نی زد و به قیافه وا رفته شادی اشاره کرد، شادی: خیلی یخه، سر درد می گیریم این طور!
یه متن صیغه یک ساعته با نوشیدنی ها
درسا همینطور که قدم میزد گفت! گرم عیب نداره، ونوس بعدش مهمونمون می کنه یه متن صیغه یک ساعته با نوشیدنی هایِ بازوش کردم، که آخ و اوخش متن صیغه یک ساعته ِ نزدیکش شدم و حرصی سلقمه ای نثار لند شد.. چیه هی داری از کیسه صیغه میشوم می بخشی برا خودت؟ سنجاق باز و بسته میشه و می لومبونی ته جیبم شپش لونه کرده، بس که دهنت مثل! شادی که بهمون نزدیک شده بود، کنجکاو نگاهمون کرد، که ژکوندی تحویلش دادم. آره شادی جان، داشتم بع دری می گفتم، که اگه ما بیرون، تو کافه چیزی میل کنیم به خودمون و صیغه کردن یک ساعته خیانت کردیم، خواهرم!